Author Archive

دوستان و همسفران عزیز در جاده عشق ؛

برای درک و پی بردن به این که چرا خدا در انسان تجسم گردید،البته از بُعد دیگر غیر از نقشه نجات بشر از گناه و وضعیت گم گشتگی و پرداخت فدیه و جریمه گناهان ، این بوده و هست که هیچ کس نمی تواند صورت خدا را ببیند و زنده بماند. برای تعمق و مکاشفه این موضوع با هم به کتاب خروج باب 33 می رویم و مکالمه و بحث حضرت موسی را با خدا بازخوانی می نمایم .
در این گفتگو موسی تاکید بر این دارد که صورت خدا را خود شخصا ببیند و همراه بودن او را با خود ببیند!! 







 موسی به خداوند عرض کرد: «این درست است که تو به من فرموده ای که این قوم را به آن سرزمین رهبری کنم، امّا به من نگفته ای که چه کسی را با من خواهی فرستاد. تو فرموده ای که مرا خوب می شناسی و از من خشنود هستی.  ۱۳ پس اگر این طور است نقشه خود را به من بگو تا بتوانم تو را خدمت نموده و خُشنود بسازم. همچنین به خاطر آور که تو این قوم را انتخاب کرده ای تا از آن تو باشند.»  ۱۴ خداوند فرمود: «من با تو خواهم آمد و تو را پیروز خواهم ساخت.»  ۱۵ موسی در جواب عرض کرد: «چنانچه با ما نخواهی آمد، ما را از این مکان بیرون نبر  ۱۶ اگر تو با ما نیایی از کجا معلوم خواهد شد که از من و قوم خود راضی هستی؟ حضور تو با وجه تمایز ما با سایر ملل روی زمین می باشد.»  ۱۷ خداوند به موسی فرمود: «من همان طور که تو گفته ای انجام خواهم داد، زیرا تو را خوب می شناسم و از تو راضی هستم.»  ۱۸ آنگاه موسی درخواست کرد: «بگذار تا نور درخشان حضور تو را ببینم.»  ۱۹ خداوند فرمود: «من تمام درخشندگی خود را در مقابل تو می گسترانم. من نام مقدّس خود را به تو اعلام می کنم. من، خداوند هستم. و بر هرکه بر‌گزینم رأفت و رحمت خواهم کرد.  ۲۰ ولی من نمی گذارم که روی مرا ببینی زیرا کسی نمی تواند روی مرا ببیند و بعد از آن زنده بماند.  ۲۱ اینجا در کنار من جایی است که تو می توانی روی یک صخره بایستی.  ۲۲ وقتی که نور درخشان حضور من عبور می کند، تو را در شکاف صخره می گذارم و تو را با دست خود می پوشانم تا عبور کنم  ۲۳ و بعد از آن دست خود را برمی دارم و تو می توانی از پشت مرا ببینی ولی روی مرا نمی توانی ببینی.» 

عاشقان و همسفران جاده عشق ؛
 

خدا را شکر در عصری زندگی می کنیم که نقشه نجات ما انسانها توسط خداوند در عیسی مسیح در 2000 سال پیش انجام شده و امروز صورت خدای نادیده را در تجلی و تجسم مسیح خداوند توسط پیغام خوش انجیل سلامتی در قلب و جان خود لمس و چشیده ایم و دیگر الزامی ندارد که خدا را دراین مسیر سفر ببینیم . عیسی مسیح فرمود :«آيا تو به خاطر اينكه مرا ديده اي ايمان آوردي؟ خوشا به حال کساني که مرا نديده اند و ايمان مي آورند.» (يوحنا 20: 29 ) . 

نکته مهمی که از  مکالمه و بحث حضرت موسی با خدا دریافت می کنم  این است که ، باید در مسیر جاده عشق ، به ایمان که او (خدا ) با ما و همراه ما است با قوت روح تسلی گام برداریم و فقط و فقط چشمانمان به هدف (اورشلیم آسمانی) باشد و بس . 





دوست خوب من ؛ اگر مایلی خدا را ملاقات کنی ، انجیل مقدس را بردار و بخوان و بچش که خدا در عیسی مسیح چه نیکوست .

در فیض و سلامتی کلام زنده و شیرین انجیل مقدس باشید . آمین  

 

 

دوستان گرامی ، عیسی مسیح ( تجلی و تجسم روح خدا در جسم ) اسامی و لقب‌های بسیاری دارد. نام «عیسی» یعنی «کسی که نجات می‌دهد». ما معمولا لقب «مسیح» را به نام او اضافه می‌کنیم. واژه «مسیح» از واژۀ عبری «ماشَیخ» گرفته شده شده است «مسیح» یا «ماشیخ» به معنی «مسح شده» یا «کسی که خدا او را برای خدمت مسح کرده» می‌باشد.

زمانی که عیسی چشم به جهان گشود، یهودیان چند صد سال بود که در انتظار آن شخص «مسح شده» بودند. اشعیای نبی در مورد ماشیخ موعود نوشته بود که او کسی است که گناهان و غمهای انسانها را بر خود می‌گیرد (اشعیا ۵۳: ۱-۱۲)؛ او نوشته بود که مسیح حتی خدای قدیر و پدر سرمدی و سرور سلامتی خوانده خواهد شد (اشعیا ۹: ۶). با وجود این، یهودیان در انتظار پادشاهی بودند که ایشان را در راه پیروزی سیاسی بر امپراطوری روم رهبری نماید. آنان اعتقاد نداشتند که ماشیخ موعود، پسر خدا خواهد بود که باید همانند یک انسان بر زمین بیاید و اینکه بر صلیب بمیرد.  اصطلاحات «پسر خدا» و «پسر انسان» اصطلاحات دیگری هستند که در مورد عیسی به کار گرفته شده اند (به مرقس ۲: ۱۰، یوحنا ۱: ۱۴، ۱۸، ۳۴ و ۵: ۲۵-۲۷ و تفسیر آنها مراجعه کنید). واژه «پسر خدا» معمولا بر الوهیت عیسی تاکید دارد و واژه «پسر انسان» معمولا بر نقش او به عنوان مسیح. در عهد عتیق، مسیح «پسر انسان» نامیده شده است. (دانیال ۷: ۱۳-۱۴). اگر چه این مسیح یا «پسر انسان» از آسمان نازل می‌شد و پرستشی را که شایسته خدا بود، برای خویشتن می‌پذیرفت، اما عیسی در طول زندگی بشری خود، هر گاه که واژه «پسر انسان» را به کار می‌گیرد، بر انسانیت خود تاکید دارد (متی ۸: ۲۰؛ ۱۱: ۱۹؛ ۱۷: ۲۲-۲۳). این واژه‌ها در متی ۲۶: ۶۳-۶۵، به شکل مترادف و هم معنی به کار رفته اند. 
ما باید در مورد عیسی مسیح دو موضوع را مدنظر داشته باشیم: نخست آن که وی کاملا انسان؛ دوم آن که او کاملا خدا نیز هست. او هم انسان است و هم خدا (رومیان ۱: ۳-۴).

عیسی خدا است 

عیسی از خصوصیاتی الهی برخوردار است. او موجودی ازلی است که همواره خدا بوده است (یوحنا ۱: ۱-۲، ۱۷: ۱-۵). عیسی در آفرینش جهان نقش داشته است (یوحنا ۱: ۳، کولسیان ۱: ۱۶-۱۷، عبرانیان ۱: ۲). خدا در عیسی بوده و عیسی در خدا (یوحنا ۱: ۱۰، ۱۷: ۲۱، ۲۳). عیسی پسر یگانه یا نخست زاده خدا خوانده شده است (یوحنا ۳: ۱۶-۱۸، کولسیان ۱: ۱۵، ۱۸، عبرانیان ۱: ۶). کتاب مقدس به شکل مشخص خاطر نشان می‌سازد که عیسی پدر را به ما نشان داده است (یوحنا ۱: ۱۸، ۱۴: ۹) و نیز این که او صورت خدای نادیده (کولسیان ۱: ۱۵) و خاتم جوهر خدا است (عبرانیان ۱: ۳). کتاب مقدس همچنین خاطر نشان می‌سازد که عیسی با خدا یکی است (یوحنا ۱۰: ۳۰، ۱۷: ۱۱، ۲۲) و با او برابر است (فیلیپیان ۲: ۶). در واقع، کتاب مقدس صریحا اعلان می‌کند که عیسی خدا است (یوحنا ۱:، رومیان ۹: ۵، عبرانیان ۱: ۸). عیسی فقط از بخشی از الوهیت برخوردار نیست، بلکه پُری الوهیت در او ساکن است (کولسیان ۱: ۱۹، ۲: ۹). او کاملا خدا است. 

عیسی انسان است

اما در عین حال، عیسی کاملا انسان است. اگر چه نطفۀ او توسط روح‌القدس بسته شد. اما او مادری داشت که انسان بود و به عنوان یک کودک قدم بدین جهان گذاشت (متی ۱: ۲۰، لوقا ۱: ۳۴-۳۵). اگر چه عیسی خدا بود، اما به شباهت مردمان شد (فیلیپیان ۲: ۷) انسانها می‌توانستند او را ببینند و لمس کنند (اول یوحنا ۱: ۱-۲)؛ او همانند انسانهای دیگر خسته، تشنه، و گرسنه می‌شد و همچون دیگر انسانها می‌گریست. عیسی آزموده شده در هر چیز به مثال ما است (عبرانیان ۴: ۱۵). همانند ما، عیسی نیز در مواردی که خدا آینده را بر او مکشوف نمی‌ساخت، اطلاعی از آینده نداشت (مرقس ۱۳: ۳۲). اعتقاد به این موضوع که عیسی کاملا انسان شد، اهمیتی حیاتی دارد. یوحنا موضوع را آزمونی می‌داند برای تشخیص کسانی که روح خدا را دارند از آنانی که او را ندارند؛ او می‌گوید که انبیای دروغین و فریبکار، این موضوع را انکار می‌کنند که عیسی در جسم ظاهر شد (اول یوحنا ۴: ۱-۲). 

بدعت‌هایی در مورد عیسی 
کلیسا از همان ابتدای تاریخ خود، با اشخاصی روبرو شد که آموزه‌های نادرستی را در مورد عیسی تعلیم می‌دادند. حتی امروزه نیز اشخاصی هستند که با پیروی از تعالیم نادرست در مورد عیسی، در طریق گمراهی گام بر می‌دارند. این تعالیم نادرست را می‌توان به سه گروه اصلی تقسیم کرد. نخستین گروه از تعالیم نادرست، این دیدگاه را مطرح می‌کنند که عیسی صرفا یک انسان بود و به هیچوجه خدا نبود. کسانی که چنین دیدگاهی دارند، معتقدند که عیسی معلم بزرگ اخلاق بود و خدا نیز او را تایید فرمود، اما خدا بودن عیسی را انکار می‌کنند.

دومین گروه از تعالیم نادرست، در نقطه مقابل تعلیم فوق قرار دارد، یعنی این دیدگاه را مطرح می‌سازد که عیسی خدا بود، اما انسان نبود. برخی از پیروان این گروه می‌گویند که عیسی تنها روح بود و بدنی هماند انسانهای دیگر نداشت. برخی دیگر نیز می‌گویند که روح عیسی، روح یک انسان نبود، بلکه او فقط دارای روح خدا بود که در بدن انسانی ساکن شده بود. اما این دیدگاه نیز نادرست است زیرا عیسی انسانی کامل بود که هم دارای بدنی انسانی و هم دارای روح انسانی بود (عبرانیان ۲: ۱۷-۱۸). 
سومین گروه از تعالیم نادرست، این است که عیسی از الوهیت برخوردار بود، اما این الوهیت در مرتبه‌ای پایینتر از خدای پدر قرار داشت. کسانی که چنین دیدگاهی دارند، بر این عقید ه اند که بدن، ناپاک و گناه آلود است؛ لذا خدای پاک هرگز در بدن انسانی ظاهر نمی‌شود. بنابراین، پیروان این گروه معتقدند که عیسی از نظر الوهیت در مرتبه‌ای پایینتر از خدا قرار داشت، اما خود خدا نبود. این گروه (که نمی‌توان آنها را مسیحیان حقیقی دانست)، به آیاتی اشاره می‌کنند که در آنها عیسی گفته که پدر از وی بزرگتر است (یوحنا ۱۴: ۲۸). درست است که عیسی در این آیات پدر را بزرگتر از خود می‌داند، اما علتش این است که او در دوره زندگی بشری خود، در جسم انسانی بود و برای کاری خاص آمده بود. در آیات دیگر عیسی می‌گوید: «من و پدر یک هستیم» (یوحنا ۱۰: ۳۰)؛ « کسی که مرا دید پدر را دیده است» (یوحنا ۱۴: ۹). یوحنا با صراحت می‌گوید که عیسی در ابتدا نزد خدا بود و او خدا بود (یوحنا ۱: ۱).  بنابراین، همانگونه که در سطور فوق دیدیم، عیسی کاملا خدا و کاملا انسان بود.

عمل عیسی مسیح

عیسی هم آفریننده جهان است و هم نگاهدارنده آن (کولسیان ۱: ۳، ۱۰، کولسیان ۱: ۱۶-۱۷، عبرانیان ۱: ۲-۳ ). عیسی در آسمان نماند بلکه جلالی را که در آنجا داشت ترک کرد (یوحنا ۱۷: ۱-۵) و انسان شد. برای تجسم عیسی به عنوان انسان دو دلیل مهم وجود دارد.دلیل نخست برای تجسم وی این است که هنگامی که ما به عیسی می‌نگریم، می‌توانیم ببینیم که خدا چگونه است. هیچکس تا کنون خدا را ندیده است (یوحنا ۶: ۴۶)، اما عیسی پدر را به ما نشان داده است (یوحنا ۱۲: ۴۵، ۱۴: ۷-۹). برای مثال ما با نگریستن به عیسی و توجه به آنچه که وی گفت و انجام داد، نه تنها می‌توانیم از این موضوع آگاه شویم که خدای پدر نیکو و پر محبت است و گناهان ما را آمرزیده است، بلکه همچنین در می‌یابیم که او به همه نیازها و مسائل ما توجه دارد. 
دومین دلیل برای تجسم عیسی، مرگ و قیام او برای نجات ماست. کتاب مقدس از عیسی به عنوان کسی سخن می‌گوید که به خاطر ما «فدا» شد، یعنی کسی که جان خود را فدا کرد تا ما را از گناه و لعنت آن رهایی بخشد (به مرقس ۱۰: ۴۵ و غلاطیان ۳: ۱۳ و تفسیر آن مراجعه کنید). عیسی بهای آزادی ما را با نقره یا طلا نپرداخت، بلکه با خون گرانقدر خودش (اول پطرس ۱۴: ۱۸-۱۹). کفاره او ما را از قدرت ظلمت رهانیده، به ملکوت پسر محبت خود منتقل ساخت (کولسیان ۱۳: ۱۴). 
خدای مقدس باید گناه را رد کرده، آن را مجازات کند. اما عیسی با مرگ خود بر صلیب، گناهان ما و مجازات آن را بر خود گرفت. به همین دلیل است که گفته شده که عیسی کفاره ما است، بدین معنی که او خواسته‌های بر حق خدایی مقدس را بر آورده ساخت (رومیان ۳: ۲۵، اول یوحنا ۲: ۲). کفاره مسیح این امکان را به خدا داد تا گناهکاران را بیامرزد و در عین حال مقدس باقی بماند. زیرا وی به جای نادیده گرفتن گناه، آن را مجازات کرد. ما به خاطر گناهانمان از خدا جدا بودیم، اما خدا ما را بواسطه عیسی مسیح (دوم قرنتیان ۵: ۱۸) و خون او (رومیان ۵: ۱، ۹: ۱۱، کولسیان ۱: ۲۰-۲۲) با خود مصالحه داده است. با مرگ مسیح بر صلیب و ریخته شدن خون وی، ما آمرزش گناهان را به دست می‌آوریم، نه بدین معنی که خدا گناهان ما را نادیده می‌گیرد، بلکه اینکه گناهان ما را بر می‌دارد (کولسیان ۲: ۱۳-۱۴، عبرانیان ۱۰: ۱۷) و ما را پاک می‌سازد (عبرانیان ۹: ۱۴، ۲۲، اول یوحنا ۱: ۷-۹) و با مرگ عیسی بر صلیب، او ابلیس را شکست داد و کار او را تباه ساخت (یوحنا ۱۲: ۳۱، عبرانیان ۲: ۱۴-۱۵). بسیاری از مسیحیان بر این عقیده اند که عیسی مرض‌های ما را نیز بر صلیب بر خود گرفت؛ به این ترتیب، برای بدنهای ما شفا و برای روح‌های ما آزادی از ارواح شریر را به ارمغان آورد؛ ( اشعیا ۵۳: ۴-۵، متی ۸: ۱۶-۱۷، مرقس ۱: ۲۷). عیسی با قیام خود امکان قیام بدنی ما را فراهم ساخته و به ما حیات ابدی بخشیده است (یوحنا ۶: ۵۴-۵۸، ۱۱: ۲۵-۲۶، اول قرنتیان ۱۵: ۲۰-۲۲).

تمامی این برکات را عیسی با مرگ خود بر صلیب برای ما فراهم ساخت. اما عیسی کار دیگری نیز دارد که هنوز ادامه دارد. عیسی در روز پنطیکاست، روح‌القدس را فرستاد تا به کلیسا قدرت بخشد (یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۷، ۱۵: ۲۶-۲۷، اعمال ۲: ۱-۴)؛ او هنوز هم روح‌القدس خود را می‌فرستد .او وعده داده است که توسط روح‌القدس همواره همراه ما باشد (متی ۱۸: ۲۰، ۲۸: ۲۰، یوحنا ۱۴: ۱۶-۱۸). عیسی در آسمان برای ما شفاعت می‌کند و ما را مدد می‌رساند و برای ما دعا می‌کند (رومیان ۸: ۳۴، اول یوحنا ۲: ۱). عیسی همچنان «سر» کلیسا است (افسسیان ۵: ۲۳، کولسیان ۱: ۱۸) و نیز بر همه چیز حاکم است (متی ۲۸: ۱۸، افسسیان ۱: ۲۰-۲۲، فیلپیان ۲: ۹-۱۱). 

بی نظیر بودن مسیح

عیسی مانند رهبران مذهبی دیگر یا بنیان گذران مذاهب دیگر نیست. بسیاری از شخصیت‌های مذهبی یا خدا انگاشته شده اند یا انسان، اما نه هر دو. آن شخصیت‌های مذهبی که انسان انگاشته شده اند، مرده اند و هیچکس ادعا نکرده که مجددا از مردگان برخاسته اند. 
عیسی تجسم واقعی خدا است. برخی تصور می‌کنند که عیسی فقط یک تجسم از تجسم‌های متعدد خدا است، اما چنین نیست. خدای زنده حقیقی تنها یک مجسم داشته است که همانا عیسی مسیح بوده است. کسی که ادعا می‌کند تجسم حقیقی خدا است، باید یک زندگی کاملا انسانی داشته باشد، اما در عین حال، با زندگی خود نشان دهد که کاملا خدا است (رومیان ۱: ۳-۴). کسی که ادعا دارد تجسم حقیقی خدا است، باید در زندگی خود عاری از گناه باشد. تنها عیسی زندگی یی کاملا انسانی داشت و در عین حال، این زندگی را بدون گناه سپری کرد (عبرانیان ۴: ۱۵، اول پطرس ۲: ۲۲). افرادی که در طول تاریخ ادعا کرده اند که تجسم خدا هستند، از چنین خصائصی برخوردار نبودند. 
عیسی واسطه‌ای حقیقی بین خدا و انسان است، زیرا او هم خدا و هم انسان است (عبرانیان ۹: ۱۵). عیسی برای اینکه کفاره انسانها باشد، باید انسان می‌بود (عبرانیان ۹: ۱۵). از سوی دیگر، حقیقتا باید خدا می‌بود (عبرانیان ۹: ۱۴). و عیسی حقیقتا باید انسان می‌بود تا به جای انسان بتواند شیطان را شکست دهد (عبرانیان ۲: ۱۴-۱۷)؛ و برای اینکه به اندازه کافی نیرومند باشد که شیطان و ارواح شریر را شکست دهد، باید خدا می‌بود (کولسیان ۱۵: ۲۶، مکاشفه ۱۹: ۱۱-۲۱). 
عیسی فقط نقش یک راهنما را در طریق نجات ایفا نمی‌کند؛ او در واقع خودش این راه است (یوحنا ۱۴: ۶). عیسی نه تنها واعظی است که ما را تشویق می‌کند تا زندگی خدا پسندانه‌ای داشته باشیم، بلکه این قدرت را نیز به ما می‌دهد تا بتوانیم اینچنین زندگی کنیم. وی به ما قدرت می‌دهد تا عادل باشیم. عیسی توسط قدرت روح‌القدس به ما این آزادی را می‌دهد تا از اسارت گناه آزاد باشیم. عیسی نه تنها تعلیم صحیح را به ما می‌دهد، بلکه حیات ابدی نیز به ما می‌بخشد. 
عیسی تنها طریق به سوی خدا است. «من راه و راستی و حیات هستم. هیچ کس نزد پدر جز به وسیلۀ من نمی‌اید» (یوحنا ۱۴: ۶). پطرس رسول نیز می‌فرماید: «و در هیچ کس غیر از او نجات نیست زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان ما باید نجات یابیم» (اعمال ۴: ۱۲).

در فیض و برکت دستان عیسی مسیح خداوند باشید. آمین  

اگر خدا آینده را می داند و خودش در کنترل همه چیز است؟ اگر نمی توانیم فکر خدا را عوض کنیم، چرا باید در مسیحیت دعا کرد؟

 

دوستان عزیز ؛ برای مسیحیان، دعا مثل تنفس کردن است. آسانتر است که دعا کنیم تا اینکه اینکار را انجام ندهیم. ما بدلایل مختلف دعا می کنیم. یکی اینکه دعا یک نوع خدمت خدا (لوقا 2 : 36-38) و اطاعت از اوست. ما دعا می کنیم چون خدا به ما فرمان می دهد که دعا کنیم (فیلیپیان 4 : 6-7). نمونة دعا را مسیح به کلیسای اولیه داد (مرقس 1 : 35، اعمال رسولان 1 : 14، 2: 42، 3: 1، 4: 23-31، 6: 4، 13: 1-3).تجسم خدا ، عیسی مسیح بر روی زمین ، بعنوان یک الگو و نمونه که خدا برای ما هدیه داشت ، نشان داد که موضوع دعا یک امر بسیار مهم در ارتباط با خداست و ما هم باید دقیقا همچون این نمونه عالی ( خدا در جسم ) عمل کنیم.

دلیل دیگری که باید دعا کنیم این است که خدا می خواهد دعا روش انجام راه حل او برای بسیاری از موقعیتها باشد. ما از دعا برای تصمیم گیریهای بزرگ (لوقا 6: 12-13)، پیروزی بر موانع شریر (متی 17: 14-21)، جمع کردن کارگران برای حصاد (لوقا 10: 2)، بدست آوردن قدرت برای غلبه بر وسوسه (متی 26: 41)، و بعنوان راهی برای بنای روحانی دیگران (افسسیان 6: 18-19) استفاده می کنیم.

 

ما با درخواستهای بخصوصی نزد خدا می آییم و وعدة خدا را داریم که دعاهایمان باطل نخواهند بود، حتی اگر دقیقا آنچه برایش دعا کردیم بدست نیاوریم (متی 6:6، رومیان 8: 26-27). او وعده داده است که وقتی ما برای چیزهایی که در ارادة او هستند دعا می کنیم، او به ما آنچه بخواهیم می دهد (1 یوحنا 5: 14-15). بعضی اوقات او با حکمتش و برای خیریت ما جواب را به تاخیر می اندازد. در این مواقع، ما باید با پشتکار دعا کنیم (متی 7: 7، لوقا 18: 1-8). به دعا نباید بعنوان راهی برای دریافت خواسته هایمان بر زمین نگاه کنیم، در عوض باید به این عنوان نگاه کنیم که ارادة خدا بر زمین کرده شود. حکمت خدا بسیار بالاتر از حکمت ماست.
 

برای مواقعی که ما ارادة خدا را دقیقا نمی دانیم، دعا راهیست برای تشخیص ارادة او. اگر زن سریانی با دختر دیو زده اش به مسیح دعا نکرده بود، دخترش شفا نمی یافت ( مرقس 7: 26-30). اگر مرد کور بیرون از اریحا مسیح را صدا نزده بود، همیشه کور می ماند (لوقا 18: 35-43). خدا گفته است که ما اغلب بدست نمی آوریم چون درخواست نمی کنیم (یعقوب 4: 2). بعبارتی، دعا مثل بشارت دادن به مردم است. ما نمی دانیم که چه کسی به بشارت پاسخ مثبت می دهد مگر اینکه بشارت بدهیم. بهمین طریق، ما هرگز نتیجة دعا را نمی بینیم مگر اینکه دعا کنیم.

 

کمبود دعا، نشانة کمبود ایمان و عدم اعتماد به خداست. ما دعا می کنیم که ایمانمان به خدا را نشان بدهیم، که او چنانکه در کلامش وعده داده است به ما جواب می دهد و زندگی ما را بفراوانی و بیش از آنچه بخواهیم و یا امیدوار به آن باشیم برکت می دهد (افسسیان 3 : 20). دعا اولین کاریست که ما بوسیلة آن می توان کار خدا را در زندگی دیگران ببینیم. چون این روشی است که ما به قدرت خدا متصل می شویم، در نتیجه، این روش شکست دادن شیطان و لشگر اوست زیرا ما بقدرت خود نمی توانیم بر او پیروز شویم. بنابراین، کاش خدا ما را دائما در حضور تخت خود ببیند، زیرا ما در آسمان کاهن اعظمی داریم که می تواند همة مشکلات ما را درک کند (عبرانیان 4: 15-16). ما وعدة او را داریم که دعای مرد عادل در عمل قوت بسیار دارد (یعقوب 5: 16-17).

پس گلهای باغ پدر آسمانی  در دعا با ایمان دائما بحضور او بیاییم تا خدا نامش را در زندگی ما جلال دهد و برگاتش را روزانه دریافت نماییم .آمین

دوستان و همسفران عزیز در جاده عشق ؛

برای درک و پی بردن به این که چرا خدا در انسان تجسم گردید،البته از بُعد دیگر غیر از نقشه نجات بشر از گناه و وضعیت گم گشتگی و پرداخت فدیه و جریمه گناهان ، این بوده و هست که هیچ کس نمی تواند صورت خدا را ببیند و زنده بماند. برای تعمق و مکاشفه این موضوع با هم به کتاب خروج باب 33 می رویم و مکالمه و بحث حضرت موسی را با خدا بازخوانی می نمایم .
در این گفتگو موسی تاکید بر این دارد که صورت خدا را خود شخصا ببیند و همراه بودن او را با خود ببیند!! 







 موسی به خداوند عرض کرد: «این درست است که تو به من فرموده ای که این قوم را به آن سرزمین رهبری کنم، امّا به من نگفته ای که چه کسی را با من خواهی فرستاد. تو فرموده ای که مرا خوب می شناسی و از من خشنود هستی.  ۱۳ پس اگر این طور است نقشه خود را به من بگو تا بتوانم تو را خدمت نموده و خُشنود بسازم. همچنین به خاطر آور که تو این قوم را انتخاب کرده ای تا از آن تو باشند.»  ۱۴ خداوند فرمود: «من با تو خواهم آمد و تو را پیروز خواهم ساخت.»  ۱۵ موسی در جواب عرض کرد: «چنانچه با ما نخواهی آمد، ما را از این مکان بیرون نبر  ۱۶ اگر تو با ما نیایی از کجا معلوم خواهد شد که از من و قوم خود راضی هستی؟ حضور تو با وجه تمایز ما با سایر ملل روی زمین می باشد.»  ۱۷ خداوند به موسی فرمود: «من همان طور که تو گفته ای انجام خواهم داد، زیرا تو را خوب می شناسم و از تو راضی هستم.»  ۱۸ آنگاه موسی درخواست کرد: «بگذار تا نور درخشان حضور تو را ببینم.»  ۱۹ خداوند فرمود: «من تمام درخشندگی خود را در مقابل تو می گسترانم. من نام مقدّس خود را به تو اعلام می کنم. من، خداوند هستم. و بر هرکه بر‌گزینم رأفت و رحمت خواهم کرد.  ۲۰ ولی من نمی گذارم که روی مرا ببینی زیرا کسی نمی تواند روی مرا ببیند و بعد از آن زنده بماند.  ۲۱ اینجا در کنار من جایی است که تو می توانی روی یک صخره بایستی.  ۲۲ وقتی که نور درخشان حضور من عبور می کند، تو را در شکاف صخره می گذارم و تو را با دست خود می پوشانم تا عبور کنم  ۲۳ و بعد از آن دست خود را برمی دارم و تو می توانی از پشت مرا ببینی ولی روی مرا نمی توانی ببینی.» 

عاشقان و همسفران جاده عشق ؛
 

خدا را شکر در عصری زندگی می کنیم که نقشه نجات ما انسانها توسط خداوند در عیسی مسیح در 2000 سال پیش انجام شده و امروز صورت خدای نادیده را در تجلی و تجسم مسیح خداوند توسط پیغام خوش انجیل سلامتی در قلب و جان خود لمس و چشیده ایم و دیگر الزامی ندارد که خدا را دراین مسیر سفر ببینیم . عیسی مسیح فرمود :«آيا تو به خاطر اينكه مرا ديده اي ايمان آوردي؟ خوشا به حال کساني که مرا نديده اند و ايمان مي آورند.» (يوحنا 20: 29 ) . 

نکته مهمی که از  مکالمه و بحث حضرت موسی با خدا دریافت می کنم  این است که ، باید در مسیر جاده عشق ، به ایمان که او (خدا ) با ما و همراه ما است با قوت روح تسلی گام برداریم و فقط و فقط چشمانمان به هدف (اورشلیم آسمانی) باشد و بس . 





دوست خوب من ؛ اگر مایلی خدا را ملاقات کنی ، انجیل مقدس را بردار و بخوان و بچش که خدا در عیسی مسیح چه نیکوست .

در فیض و سلامتی کلام زنده و شیرین انجیل مقدس باشید . آمین  

 

 سعید عابدینی روز دوشنبه از بند٢۴٠ انفرادی به بیمارستان مدرس تهران منتقل و پس از درمان سرپایی به زندان اوین بازگردانده شد.

بنا به گزارش تارنمای کلمه، سعید عابدینی که یکی از ده زندانی سیاسی در انفرادی است جهت درمان ناراحتی و خونریزی معده به بیمارستان اعزام و پس از ویزیت پزشک به سلول انفرادی بازگردانده شد.

یکشنبهٔ گذشته پس از آنکه مقامات زندان خواسته غیر قانونی عزل سعید مدنی وکیل بند منتخب زندانیان را مطرح کردند، بند امنیتی ۳۵۰ زندان اوین شاهد یک سلسله اقدامات اعتراضی بود که نهایتا با مداخله گارد ویژه زندان ده تن از زندانیان به نام‌های سعید مدنی، عبدالله مومنی، ابوالفضل عابدینی نصر، سیامک قادری، امیرخسرو دلیرثانی، محمدحسن یوسف‌پورسیفی، سعید عابدینی، کامران ایازی، محمد ابراهیمی و پوریا ابراهیمی به انفرادی منتقل و ممنوع الملاقات شدند.

این زندانیان برخلاف وعدهٔ مسئولان که ظرف ۴۸ ساعت به بند عمومی بازخواهند گشت همچنان در انفرادی به سر می‌برند و در این مدت سیدمحمد ابراهیمی که در سلول انفرادی دچار خون ریزی ریه شده و پس از انتقال به بهداری زندان به همراه کپسول اکسیژن به سلول بازگردانده شد.

عبدالله مومنی هم در روزهای اخیر با شدت گرفتن مشکلات دندان و لثه رو به رو شده اما در خصوص درمان وی اقدامی صورت نگرفته است.

.
وکیل در دفاع از موکلش گفت: “امکان درخواست قصاص برای اولیای‌دم وجود ندارد چون مقتول مسیحی بود و طبق قانون نمی‌شود برای آرش تقاضای قصاص شود.”

دو جوان که متهم هستند زنی آمریکایی را به قتل رسانده و جسد او را در بیابان‌های اطراف تهران رها کرده‌اند، پای میز محاکمه رفتند و جزییات قتل را شرح دادند

به گزارش « محبت نیوز» به نقل از روزنامه شرق، این زن آمریکایی دو سال قبل در قرار ملاقاتی با دو جوان، قربانی زورگیری آنها شد. در ابتدای جلسه دادگاه شاه‌مرادی نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست گفت: آرش و بابک -دو متهم -سال 90 زنی به نام ماری را در خودرواش خفه‌ و جسدش را در بیابان‌های اطراف تهران رها کردند. متهمان با ردیابی‌های پلیس از طریق کارت سوخت خودرو شناسایی شدند. آن‌طور که در گزارش پلیس آمده ‌است گم‌شدن این زن از سوی همسرش به پلیس اطلاع داده شد. این مرد که زمان گم‌شدن همسرش در ایران نبود بعد از مراجعه به کشور مدعی شد زنش با خودرواش بیرون رفته و دیگر برنگشته‌ است.

او گفت: من ایران نبودم همسایه‌ها تماس گرفتند و گفتند چند روزی است که «ماری» از خانه بیرون رفته و دیگر نیامده ‌است. بلافاصله برگشتم و موضوع را به پلیس گزارش دادم. پلیس ردیابی‌های خود را آغاز کرد و متوجه شد از کارت سوخت خودروی ماری استفاده ‌شده ‌است. با بررسی‌های فیلم‌های دوربین مداربسته جایگاه سوخت بود که پلیس متوجه شد دو جوان، ماشین ماری را دزدیده‌اند. شناسایی این دو جوان منجر به بازداشت آنها شد و آنان در اولین بازجویی‌ها به قتل اعتراف کردند.

بابک گفت: یک تلفن اشتباه باعث شد با ماری آشنا شوم. شماره را اشتباهی گرفته‌بودم او با من قرار گذاشت وقتی به دیدنش رفتم متوجه شدم زنی میانسال است. اصرار کرد با هم رابطه داشته ‌باشیم. من هم موضوع را به دوستم آرش گفتم. فکر می‌کردم او زنی ثروتمند است، نقشه کشیدیم و او را به قتل رساندیم.

نماینده دادستان ادامه داد: پلیس جسد ماری را در مکانی که دو جوان گفتند پیدا کرد و تحقیقات در این خصوص کامل و کیفرخواست علیه متهمان صادر شد و اکنون من به عنوان نماینده دادستان تهران درخواست دارم آرش متهم ردیف اول پرونده به اتهام مباشرت در قتل و بابک به اتهام معاونت در قتل محاکمه شود.

در ادامه، همسر ماری که ایرانی است در جایگاه حاضر شد و تاکید کرد فرزندانش برای قاتل مادرشان درخواست قصاص کرده‌اند و خودش نیز شکایت دارد. این مرد گفت: همسرم آمریکایی است و من در آمریکا با او آشنا شدم و ازدواج کردم. ما صاحب دو فرزند شدیم که حالا در آمریکا زندگی می‌کنند، اما خودمان بعد از مدتی به ایران برگشتیم و در اینجا زندگی می‌کردیم.

در ادامه بابک که با ماری رابطه داشت، در جایگاه حاضر شد و اتهام معاونت در قتل را قبول کرد. او گفت: یک تماس اشتباه باعث شد من با ماری رابطه برقرار کنم او به من پیامک داد و قرار گذاشتیم. وقتی سر قرار رفتم متوجه شدم او زن میانسالی است جلو نرفتم چون در آن زمان 19ساله ‌بودم ماری دوباره تماس گرفت و اصرار کرد. ما همدیگر را دیدیم و رابطه ما این‌طور آغاز شد. ماری به من گفته‌ بود زن ثروتمندی است و من هم حرفش را باور کرده‌ بودم، چون او شهروند آمریکا بود. موضوع را با دوستم آرش در میان گذاشتم و قرار شد با هم او را ببینیم. نقشه سرقت داشتیم. روز حادثه وقتی سوار ماشین شدیم من صندلی جلو بودم و آرش صندلی عقب. آرش گردنش را گرفت تا کیفش را بدزدیم اما ماری تقلا کرد و کیف را نداد. آرش هم آن‌قدر گردنش را فشار داد تا او جان سپرد. بعد جسد را به بیابان‌های اطراف تهران بردیم و پول‌ها و ماشینش را سرقت کردیم. در ادامه آرش در جایگاه حاضر شد. او هم اتهام قتل و مشارکت در سرقت را قبول کرد و گفت هرچه بابک گفته‌ صحیح است.

در ادامه وکیل آرش در دفاع از موکلش گفت: امکان درخواست قصاص برای اولیای‌دم وجود ندارد چون مقتول مسیحی بود و طبق قانون نمی‌شود برای آرش تقاضای قصاص شود. سپس قاضی از شوهر ماری خواست تا در‌این‌باره توضیح دهد او گفت: زمانی که با ماری ازدواج کردم مسلمان شد. او قبل از ازدواجمان مسیحی بود اما در ایالتی که ازدواج کردیم مسلمان‌شدن او ثبت شده‌ است.

سپس قاضی عزیزمحمدی ختم جلسه را اعلام کرد و قضات رسیدگی‌کننده، بعد از شور به شوهر مقتول فرصت دادند تا مدارک خود را درباره تغییر مذهب همسرش طی چند روز آینده به دادگاه ارایه دهد

همسر کشیش ایرانی- آمریکایی: وضعیت عابدینی در زندان بدتر شده است

نغمه عابدينی همسر سعید عابدینی، کشيش ايرانی- آمريکايی که در ايران به هشت سال زندان محکوم شده است، می‌گويد همسر او در زندان مود ضرب و شتم قرار گرفته است.

کشيش عابدينی به اتهام تشکيل کليساهای خانگی و اقدام عليه امنيت ملی زندانی شده است. همسر او معتقد است که وی به خاطر باورهای مذهبی خود روانه زندان شده است.

جان کری، وزير امور خارجه آمريکا، از روند تشکيل دادگاه آقای عابدينی ابراز نگرانی کرده و خواستار آزادی فوری او شده است.

درباره آخرين وضعيت پرونده سعيد عابدينی و شرايط او در زندان با همسر وی نغمه عابدينی گفت‌وگو کرده‌ایم:

نغمه عابدينی: بعد از اينکه چند پزشک تاييد و بررسی کرده بودند، قبل از عيد گفته بودند سعيد بايد برود بيمارستان خصوصی برای خونريزی داخليش به خاطر ضرباتی که به او وارد شده بود در زندان از طريق بازجوها و مسئولان زندان.

گفته بودند بايد حتما رسيدگی شود. هفته پيش شنيديم بردندش بيمارستان فکر می‌کنم مدرس ولی متاسفانه رسيدگی نشد و همان روز اتفاقا به سعيد ضربات بيشتر وارد کردند. زدنش. مخصوصا به قسمت شکم و معده و جايی که خونريزيش حتی بدتر شده و غش می‌کند و می‌افتد. وضعيت پزشکی‌اش بدتر شده و بهش گفته‌اند که تا کاغذها بررسی شود و دوباره بخواهند اقدام کنند برای بيمارستان شايد تا دو ماه ديگر طول بکشد.

اين اخبار چطور به دست شما رسيده؟

خانواده‌اش هنوز در ايران هستند و می‌توانند ملاقات کنند و با او صحبت کنند.

همسر شما به اتهام تشکيل کليساهای خانگی به قصد برهم زدن امنيت ملی به هشت سال زندان محکوم شده. می‌خواستم نظرتان را راجع به اتهاماتی که عليه ايشان مطرح شده بدانم؟

چيزی که جديدا متوجه شدم از خانواده، اين است که گفته‌اند از طريق مذهب مسيحی و به خاطر مذهبش و به خاطر اين که شهروند آمريکايی است گفته‌اند که اين حرکات کليسای خانگی حمله نرم است و باعث به هم ريختن است يا حمله به ضد امنيت کشور شده. متاسفانه مسيحی‌ها و بهايی‌ها و مذاهب ديگر که در آن زندان هستند، دولت ايران اينها را با اينکه اصلا سياسی نيستند به عنوان افراد سياسی محسوب می‌کند.

آيا آقای عابدينی کليسای خانگی تشکيل داده بوده و تلاش می‌کرده مسلمانان را مسيحی کند؟ چون شما قبلا گفته بوديد که ظاهرا به خاطر يک پرورشگاهی که در ايران تشکيل داده بوده دستگير شده بود.

بله. سعيد را زمان رييس جمهور خاتمی که من ايران بودم و با هم آشنا شديم و حتی ما ازدواجمان ازدواج رسمی مسيحی بود. يعنی دولت ايران آن موقع رفتارش نسبت به مسيحيت خيلی بازتر بود و من و سعيد در کليسای ساختمانی ازدواج کرديم. زير تاييد دولت. دولت زير عقدمان نوشت مسيحی. تاييد کرد که من و سعيد از اسلام برگشتيم به مسيحيت و اوکی بود آن زمان.‌ حتی آن زمان سعيد خانگی شروع کرد و زير نظر کليسای ساختمانی که دولت ايران تاييد کرده بود کليساهای خانگی شروع شدند و دولت در جريان بود.

وقتی احمدی‌نژاد رييس جمهور شد چند ماهی نگذشت متوجه شديم که شروع شده چه مسيحيت و چه مذاهب ديگر خيلی برخوردها جدی‌تر شده و من و سعيد آن موقع از ايران آمديم بيرون. و جديدا که برگشتيم، ديگر از کليساهای خانگی حرکتی نبود.

از اين زمان که سعيد ايران بود فقط برای تشکيل پرورشگاه بود آن هم زير نظر دولت. چون مسيحی‌ها اعتقاد دارند که بايد از قوانين کشورتان اطاعت کنيد. و هميشه سعيد سعی می‌کرد رعايت کند چيزهايی را که دولت می‌خواهد. اين پروشگاه هم با اطلاع دولت کار می‌کرد و زير نظر کامل دولت بود. برای ما عجيب بود که سعيد را گرفتند.

پس مشخص نيست که چرا يک دفعه ايشان را دستگير کردند و برايشان دادگاه برگزار کردند؟

چند سال پيش که سعيد برخورد داشت بيشتر با اطلاعات بود. و جديدا که گرفتنش سپاه آمد و سعيد را دستگير کرد و حتی ما يک چيزهايی شنيده بوديم که کليساهای ساختمانی که سی سال بود از زمان انقلاب باز بود، آنها را شروع کردند بستن، ولی سعيد هيچ وقت نگران نبود که ممکن است برخورد اينطوری با او بکنند. چون می‌گفت من در پرورشگاه دارم زير نظر خودشان و با خودشان کار می‌کنم.

من فکر می‌کنم دولت ايران برخوردش عوض شده. شايد به خاطر اين که نزديک شده به انتخابات، احساس ناامنی می‌کند. ولی متاسفانه چون مذهب به غير از ديدگاه خودشان را ضد انقلابی می‌بينند شروع کردند به دستگيری يک سری افراد که متاسفانه همسر من جزوشان هست.

خانم عابدی، دادگاه تحت چه شرايطی برگزار شد؟ ظاهرا وکيل آقای عابدينی يک روز قبل از تشکيل دادگاه توانسته بوده پرونده را ببيند؟

درست است. اصلا از اول گفتند که اگر وکيل بگيريد وکيلش را هم می‌اندازيم زندان. ولی بالاخره وکيل گرفتيم. يک روز قبل اجازه دادند سعيد را ببيند. دادگاهش يک روز برگزار شد که وکيل سعيد دفاعيه داد. بعد يک هفته شد و به او حکم هشت سال زندان دادند.

اعتراض کرديد به اين حکم؟

بله. به دادگاه تجديد نظر رفته و منتظر جوابيم از دادگاه تجديد نظر.

 

عارف موثق یک پناهنده مسیحی که چندی پیش چند مرد نقاب دار با فریاد زدن به این پناهنده که او را کافر خطاب کردن و با ضربه چاقو او را سخت مجروح کردند، و از محل گریختند.

 وی با مرگ فقط ۲ میلی متر فاصله داشت

امروزه .در بسیاری از زندان‌های جمهوری اسلامی ده‌ها تن از زندانیان عقیدتی و سیاسی بی‌آنکه نامی از آنها درجایی منتشر شده باشد، گمنام پشت میله‌های زندان روزگار می‌گذرانند.

به گزارش سرویس تحریریه « محبت نیوز» – بهار از روزنامه‌های نزدیک به اصلاح‌طلبان ایران در شماره روز سه شنبه (20 فروردین) گفت‌وگویی را با فائزه هاشمی، دختر هاشمی رفسنجانی داشته که نخستین مصاحبه او پس از آزادی از زندان اوین بود.

فائزه هاشمی، که سابقه نمایندگی مجلس شورای اسلامی را در کارنامه خود دارد و پس از طی شش ماه زندان روز 28 اسفند 1391ماه آزاد شد در بخشی از مصاحبه خود درخصوص گرايش‌های فکری و سياسی همبندانش در زندان اوين گفت : ” با تعدادی از خانم‌های بهايی، تعدادی از سازمان مجاهدين، دو خانم مسيحی، دو نفر از گروه مادران عزادار پارک لاله، تعدادی از فعالان سبز، خبرنگار و يک خانم عراقی و چند نفری هم لاييک و چپ در زندان اوين، هم بند بودم».

وی در سخنانش از آنان به عنوان انسان‌های بزرگی نام برده که در جريان گذراندن دوره شش ماه زندان با آن‌ها آشنا شده است.

خانم فائزه هاشمی رفسنجانی فرزند آیت الله هاشمی رفسنجانی، پیشتر از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام به شش ماه حبس محکوم شده بود.

اگرچه امروزه در بسیاری از زندان‌های جمهوری اسلامی ده‌ها تن از زندان عقیدتی و سیاسی بی‌آنکه نامی از آنها درجایی منتشر شده باشد، گمنام پشت میله‌های زندان روزگار می‌گذرانند، اما روایت فائزه از گرایشات زندانیان و اشاره وی به دو خانم مسیحی گمانه زنی در خصوص اینکه این دو زندانی خانم‌ها «میترا زحمتی» و «مریم جلیلی» که همچنان در زندان اوین بسر می برند را بیشتر کرده است.

اگرچه در این خصوص از این دو نوکیش مسیحی دربند بدلیل محدودیت ها و عدم گردش آزاد خبر و همچنین تهدید خانوادههای زندانیان از سوی نیروی های امنیتی خبرهای دقیقی تاکنون منتشر نشده، اما « محبت نیوز» بر اساس گزارشات دریافتی از منابع خبری خود اخباری از این هموطنان مسیحی در دی ماه 1390 منتشر کرد .

همچنین بر این اساس سایت‌های فعال در زمینه حقوق بشر در ایران نیز، طی خبری دستگیری و زندان ی شدن این دو نوکیش مسیحی را تائید کردند.

«مریم جلیلی و میترا زحمتی » در تابستان سال 1390 توسط ماموران امنیتی بازداشت و سپس این دو از سوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی به اتهام بشارت آئین مسیحیت در بین مسلمانان و «عضویت در گروه غیرقانونی» ! هر کدام به دو سال و شش ماه زندان محکوم شدند که همچنان در زندان اوین در حال سپری کردن دوران محکومیت خود هستند.

در همین ارتباط گزارش شده که خانمها «مریم جلیلی و میترا زحمتی » از تابستان سال 1390 ، مدت سه ماه را در بند عمومی زنان زندان اوین گذراندند. این دو همچنین چندین ماه را نیز هم در بند ۲۰۹ زندان اوین و سپس به بند عمومی منتقل شدند، که فائزه هاشمی با ایشان هم بند می شود.

قیام عیسی مسیح بر شما فرزندان پدر آسمانیمان مبارک.